روایت 3 مادر از دو راهی بخشش و قصاص

به گزارش مجله نماشو، قتل دو رو دارد که یک روی آن قاتل و روی دیگر اولیای دم هستند. قاتلی که جانش به تصمیم اولیای دم بستگی دارد و اولیای دم که در دو راهی بخشش و قصاص مانده اند.

روایت 3 مادر از دو راهی بخشش و قصاص

به کزارش گروه حوادث خبرنگاران از روزنامه خبرنگاران، از طرفی داغ فرزند، پدر یا مادر دیده اند و از طرف دیگر قرار است جان یک انسان دیگر را بگیرند.

این تصمیم برای مادرانی که داغ فرزند دید ه اند سخت تر است.

از طرفی آنها داغ فرزند دیده اند و نمی خواهند مادر دیگری داغدار گردد و از طرف دیگر می ترسند آزادی قاتل باعث گردد مادر دیگری به دست قاتل، سیاهپوش گردد.

نحوه جنایت و شرایط روانی قاتل یکی از مهم ترین موضوعاتی است که آنها هنگام تصمیم در این دو راهی به آن فکر می نمایند.

به مناسب روز مادر سراغ سه مادر داغداری رفتیم که قاتلان فرزندشان با سه سرنوشت متفاوت روبه رو شده اند.

وقتی پای صحبت شان می نشینیم، تنها درخواست شان این است که بدون درک شرایط شان قضاوت نشوند.

ببخشم، خجالت می کشم

اردیبهشت 98 وقتی مادر، بیتا را تحویل پدرش داد، فکر نمی کرد آخرین وداع خود با دخترکش باشد.

همان روز بیتا همراه پدر و نامادری اش، قربانی جنایتی هولناک شدند و مرد شیشه ای آنها را در باغ گوجه سبز در ورامین به قتل رساند.

حدود دو سال از این جنایت گذشته و مادر بیتا، منتظر اجرای حکم قاتل است و هنوز تصمیمی برای بخشش ندارد.

چطور متوجه قتل شدید؟

روزی که قتل رخ داد، بیتا پیش من بود و پدرش عصر همراه همسرش در نزدیکی محل قتل با من قرار گذاشتند و بیتا را تحویل دریافتد. فردای آن روز مادرعظیم بیتا با من تماس گرفت و گفت هرچه پیگیر هستیم، خبری از آنها نیست و تلفن هایشان را جواب نمی دهند. من با مدرسه دخترم تماس گرفتم که مدیرش گفت امروز بیتا به مدرسه نرفته است. ساعت2 بعدازظهر به محلی که بیتا را تحویل پدرش داده بودم، رفتم و به جست وجو در آنجا پرداختم. سه ساعت بعد خودروی پدر بیتا را پیدا کردم و با 110تماس گرفتم و وقتی ماموران آمدند تحقیقات برای افشای راز قتل آغاز شد.ابتدا به ما هم مشکوک بودند و چند روز تحت تعقیب بودیم. خاتمه ماموران با ردیابی تماس های پدر بیتا به متهم رسیدند و او را دستگیر کردند.

اولین بار چه زمانی با قاتل روبه رو شدید؟

اولین ملاقات آذر ماه بود؛ حدود هفت ماه بعد از قتل.

واکنش قاتل چه بود؟

در حیاط منتظر بودم تا بیاید وقتی آمد با این که قبلا او را ندیده بودم، شناختمش. به شعبه رفتیم که ابتدا با تعجب به من نگاه می کرد. در نهایت خودم را به او معرفی کردم و عکس بیتا را نشانش دادم و گفتم من مادر این بچه هستم که او را بیرحمانه کشتی. سرش را پائین انداخت. ابتدا می گفت بیا دستان من را قطع کن، شرمسار ام بیا مرا بکش. در آن زمان در حال خودم نبودم.

14بهمن در جلسه دادگاه دومین ملاقات ما بود. در آنجا سعی می کرد خودش را توجیه کند که پدر بیتا به من حمله کرد و من قصد دفاع از خودم را داشتم. قاضی پرسید چرا زنش را کشتی؟ که در جواب گفت به صورتم اسپری فلفل زد که نتوانستم خودم را کنترل کنم و او را زدم. درباره قتل بچه هم گفت بچه جیغ زد و ترسیدم. دستم را مقابل دهانش گرفتم. خواستم صدایش را ببرم که از حال رفت. این در حالی بود که پزشکی قانونی قطع شدن شریان های حیاتی را علت مرگ بیتا اعلام نموده بود.

شما در فضای مجازی خیلی فعال هستید، چه شد به فکر فعالیت در این فضا افتادید؟

از روزهای اول پیگیر بودم که قضیه را رسانه ای کنیم تا زودتر قاتل محاکمه و مجازات گردد. به همین خاطر در فضای مجازی فعالیت خود را آغاز کردم.

الان پفراینده در چه شرایطی است؟

حکم قصاص قاتل صادر و در دیوان عالی کشور تائید شده است. ما درخواست اعدام در ملاعام را داریم اما جامعه بین الملل روی ما حساس است و نمی گردد حکم را در ملاعام اجرا کرد.

محتمل است روز اجرای حکم، رضایت بدهید؟

هرگز رضایت نمی دهم. اگر رضایت بدهم، خجالت می کشم از زندان بیرون بیایم.

این خجالت به خاطر فالوورهایتان نیست؟

فالوور به من قدرت و انرژی می دهد و این موضوع غیرقابل انکار است. من پیج هم نداشتم حکم را اجرا می کنم. به نظر شما، فالووری که امروز فحش می دهد فردا می گوید دمت گرم، قابل اتکا است؟

برخورد کاربران فضای مجازی با اصرار شما برای اجرای حکم چطور است؟

اوایل می گفتند چرا می خواهی اعدام کنی؟ اما وقتی متوجه جنایت و قساوت قاتل شدند، تاکید داشتند حکم را حتما اجرا کن و این قاتل باید قصاص گردد. تا بچه یا عزیزی را از دست ندهی نمی توانی در خصوص بخشش یا قصاص اظهارنظر کنی. این قتل اتفاقی یا ناخواسته نبوده که حتی بتوان به بخشش فکر کرد. قاتل با قساوت سه نفر را کشته است. یک بار یکی از دنبال نماینده های صفحه ام به من پیغام داد ما حکم قاتل برادرمان را اجرا کردیم و پشیمان هستیم اما شما حکم این قاتل را اجرا کنید. او حتی در زندان هم تنبیه و پشیمان نشده و در دادگاه دنبال توجیه کارش بود.

درخواست تان از مردم؟

ما را قضاوت ننمایند. من با قاتلی روبه رو هستم که سه نفر را کشته و دخترم را از من گرفته. اگر او را ببخشم تضمینی هست که بتواند سالم زندگی کند؟ هیچ چیزی سخت تر از داغ بچه نیست، هنوز نمی دانم آن قاتل چطور توانست دخترم را خفه کند. اگر کسی خواست ما را قضاوت کند، خودش را جای مادری داغدار بگذارد تا موضوع را بهتر درک کند.

در این مدت خانواده اش برای رضایت اقدام نموده اند؟

نه کسی برای رضایت نیامده فقط بعد از جلسه دادگاه برادرش سراغ ما آمد که گفتم اگر برای خودتان این اتفاق رخ می داد رضایت می دادید؟ که گفت نه.

عظیمترین آرزویتان؟

این که بیتا برگردد البته این آرزوی محال من است. آرزوی غیرمحالم این است که خدا دختری به شکل بیتا به من بدهد.

قاتل هیچ وقت پشیمان نبود

ششم مرداد96 آخرین ملاقات مادر با مهران 16ساله بود؛ پسری مهربان که هنوز مادر با اجرای حکم قصاص هم نتوانسته جای خالی او را پر کند.

چهار ماه از اجرای حکم قصاص قاتل گذشته و مادر از اجرای حکم پشیمان نیست.

تلخ ترین اتفاق زندگی تان چطور رقم خورد؟

مهران عادت نداشت شب تا دیر وقت بیرون بماند. شبی که حادثه رخ داد او به خانه نیامد و وقتی غیبتش طولانی شد اطراف خانه را جست وجو کردیم اما خبری از پسرم نبود. تا صبح صبر کردیم اما باز هم خبری نشد. در جست وجوی او بودیم که خانواده دوستش به نام عدنان مقابل خانه مان آمدند و فهمیدیم او هم ناپدید شده است. تا سه روز نمی دانستیم که باید به اداره آگاهی برویم و شکایت کنیم و خودمان به دنبال پسرمان بودیم. به ما گفتند به اداره آگاهی برویم که وقتی رفتیم، افسر آگاهی تعجب کرد که چرا دیر برای شکایت آمده ایم. شش روز بعد از ناپدیدشدن مهران در منطقه ما باران شدیدی آغاز به باریدن کرد. سابقه نداشت در آن زمان سال چنین بارانی ببارد. همین باران باعث شد، جسد بچه ها از زیر خاک بیرون بیاید و پیدا گردد. قاتل بعد از کشتن آنها، جسدشان را در جنگل مخفی نموده بود.

انگیزه اش از قتل ها چه بود؟

آن طور که ما متوجه شدیم، دخترعمه قاتل همسایه عدنان بود و قاتل تصور می کرد عدنان به او علاقه مند است که همین باعث درگیری آن دو می گردد. روز قتل با عدنان تماس می گیرد و از او می خواهد با هم قرار بگذارند و آشتی نمایند. عدنان همراه پسرم به محل قرار می فرایند و به دلیل این که پسرم شاهد قتل عدنان بود، کشته شد.

واکنش قاتل بعد از روبه روشدن با شما چه بود؟

در دادگاه او را دیدم. خیلی خونسرد بود و هیچ حرفی برای گفتن نداشت.

در این مدت به بخشش فکر ننموده اید؟

نه، فقط قصاص می خواستم. پسر دسته گلم بدون دلیل پرپر شده بود. قاتل او را بی گناه و با نقشه کشته بود چرا باید رضایت می دادم حتی وقتی آقای روحانی و آقای رئیسی به شهرمان آمدند، نامه نوشتم و عکس بچه ها را نزدشان بردم تا حکم زودتر اجرا گردد.

خانواده مقتول برای رضایت نزد شما نیامدند؟

نه هیچ وقت. فقط روز قبل از اجرا چند خانم برای دریافت رضایت به خانه مان آمدند. یکی از آنها ساکت بود که بعد فهمیدم مادر قاتل بوده است.

شب قبل از اجرا چطور گذشت؟

تا صبح نخوابیدم. شایعاتی درباره بخشش ما یا خانواده عدنان مطرح شده بود. می ترسیدم اتفاقی اجرای حکم را عقب بیندازد. به ما گفتند ساعت 5 زندان باشید که ساعت 4صبح، راه افتادیم تا زودتر برسیم.

قبل از اجرا درخواست بخشش نکرد؟

نه. از او پرسیدم چرا این کار را با مهران کردی اما جوابی نداد. ساکت بود و یک درصد پشیمانی در چهره اش نبود. کاری که با مهران نموده بود، یک درصد هم اجازه نمی داد به بخشش فکر کنم. او به عمد و با نقشه پسرم را کشته بود. در این مدت هم از کارش عذرخواهی نکرد و پشیمانی هم در رفتارش دیده نمی شد.

بعد از اجرای حکم چه احساسی داشتید؟

حس می کردم باری از روی دوشم برداشته شده است. با این که مهرانم دیگر بازنگشت اما باید حکم را اجرا می کردم تا خونش پایمال نگردد.

حکم جلب برای مادری که 2 بار بخشید

نخستین روز پاییز 1392 برای مادر نبی ا...، تلخ ترین روز زندگی اش است. روزی که پسر 32 ساله اش را در یک نزاع از دست داد، پسری که عصای دستش بود. بعد از قتل تصمیم گرفت هرطور شده، قاتل پسرش را دستگیر کند و تا وقتی او را بالای چوبه دار نبیند، آرام نگیرد. اما قبل از اجرای حکم، تصمیم گرفت به خاطر مادر قاتل او را ببخشد.

بخششی که با دیدن ناملایمات در این سال ها از آن پشیمان نشد.

یکم مهر 1392 برای شما چطور گذشت؟

نبی ا... برای خرید از خانه بیرون رفت و چند ساعت بعد با تلفن همراهش با من تماس گرفت. جواب دادم؛ جانم نبی، اما مردی از آن سوی خط ادعا کرد پسرم چاقو خورده و او را به بیمارستان برده اند. بعد هم تلفن را خاموش کرد. سریع جست وجو در بیمارستان های کرمانشاه را آغاز کردم. خودم کارمند دانشگاه علوم پزشکی هستم و با کادر درمان آشنایی دارم. در یکی از بیمارستان ها، یکی از همکارانم عکس پسر جوانی را به من نشان داد که غرق در خون بود. با دیدن عکس، نبی ا... را شناختم. فکر کردم او را به اتاق عمل برده اند، اما وقتی دکتر آمد، تسلیت گفت و ادامه داد: همه کوشش مان را برای احیای او انجام دادیم، اما چاقو به قلب اصابت نموده بود. بعد از شنیدن این حرف ها دیگر متوجه چیزی نشدم.

علت درگیری چه بود؟

هنوز هم نمی دانم. قاتل مرد 49ساله ای بود. یک بار گفتند، او قصد میانجیگری داشته که کشته شده است. بعد گفتند با قاتل اختلاف حساب داشته است.

چه شد قاتل را بخشیدید؟

ابتدا قصدی برای بخشش نداشتم. او جگرگوشه ام را از من گرفته بود. برای دیدن او بالای چوبه دار لحظه شماری می کردم. وقتی زمان اجرای حکم را اعلام کردند، ترسیدم دچار عذاب وجدان شوم و غم دیگری، غیر از غم از دست دادن پسرم، به غم های من اضافه گردد. مادر پیر قاتل هم از من خواسته بود، کاری کنم او مرگ بچه اش را نبیند. در یک دوراهی گیر نموده بودم. از پسرم خواستم راه درست را نشانم دهد. شب قبل از بخشش، پسرم به خوابم آمد. نیم متر از سطح زمین ارتفاع داشت. پاهایش روی زمین نبود. صدایش کردم، او شاد بود. وقتی به دنبالش رفتم، زیر زمین رفت. زمین سبز بود، انگار چمن بود.

شرایط قاتل هم در بخشش شما تاثیر داشت؟

قطعا، اگر او فردی خطرناک برای جامعه بود و احتمال می دادم بعد از آزادی، مرتکب جرایم دیگری می گردد، رضایت نمی دادم.

الان از شرایط او خبر دارید؟

شنیدم آزاد شده است.

برای تشکر سراغ تان آمده است؟

نه. بعد از رضایت، از او و خانواده اش خبری نشد و دیگر آنها را ندیدم.

این رفتار باعث نشد پشیمان شوید؟

انتظار این رفتار را نداشتم، اما من با خدا معامله کردم. به همین خاطر و با این که با مسائل اقتصادی در زندگی رو به رو هستم، اما بی قید و شرط بخشیدم.

پیش از این هم سابقه بخشش داشتید؟

بله. چند سال قبل متوجه شدم بیماری اهل کرمان، احتیاج به کلیه دارد و یک کلیه ام را به او اهدا کردم.

ضمانتی که دردسر شد

روزگار با این زن خوب تا ننموده و او بعد از فوت همسرش با سختی و دو شیفت کار کردن، بچه هایش را عظیم کرد و سر و سامان داد. او ابتدا کلیه اش را اهدا کرد و بعد با بخششی عظیم، قاتل فرزندش را بخشید. بعد از این بخشش هم برای این که مشکل مهندس جوانی حل گردد، ضامن او شد تا وام بگیرد، اما مرد جوان بعد از دریافت وام فراری شد. بانک سراغ ضامن آمد و این زن را تهدید کرد اگر اقساط را پرداخت نکند، حکم جلبش را می گیرند.

برای 20 میلیون تومان وام باید 14 میلیون تومان سود و خسارت تاخیر می داد که با اصل پول، 34 میلیون تومان می شد. به سختی 14 میلیون تومان را جور کرد، اما برای پرداخت 20 میلیون دیگر با مشکل رو به رو شده است. روزانه با حدود 30 بیمار کرونایی در شیفت دوم کارش سر و کار دارد تا بتواند اجاره خانه اش را جور کند. این مادر آنقدر مناعت طبع دارد که از کسی توقع یاری نداشته باشد. بااین حال افرادی که مایل هستند می توانند به او یاری نمایند تا لااقل بخشی از بدهی اش که به دلیل ضمانت فرد دیگری بر دوشش افتاده، بپردازد.

قاتلان اتفاقی و عمدی متفاوتند

مریم جنت آبادی، حقوقدان: قتل ها همواره قرار نیست با اجرای حکم قصاص خاتمه یابد و در کنار حق اولیای دم برای اجرای حکم قصاص ، به بخشش هم توصیه شده است.

برای جلب رضایت از اولیای دم و کوشش برای نجات قاتل از مجازات قصاص ، دو موضوع همواره مد نظر است. باید تعیین گردد، قتل با برنامه ریزی بوده یا اتفاقی .

به قتل هایی قتل عمد می گوئیم که قاتل با برنامه ریزی یا با استفاده از سلاح مرتکب قتل می گردد. برای این قاتلان کمتر پیش می آید کسی پادرمیانی کند یا اولیای دم راضی به بخشش شوند. بیشتر بخشش ها مربوط به قتل های اتفاقی است.

قتل هایی که بر اثر یک لحظه عصبانیت و بدون برنامه ریزی و اتفاقی صورت می گیرد. در دعواهای خیابانی فرد یک لحظه طرف را هل می دهد و او زمین می خورد و می میرد ، ما این قتل را اتفاقی می دانیم. یا در دعوای خانوادگی یکی از زوجین به خاطر عصبانیت لحظه ای وسیله ای پرت می نماید که مرگ همسرش را رقم می زند. عدم کنترل خشونت ، نقطه مشترک قتل های اتفاقی است.

حال اینجا این سؤال پیش می آید که چه تضمینی وجود دارد که بعد از بخشش و آزاد شدن قاتل ، او دوباره مرتکب نگردد؟ در این باره باید توجه داشت ، وقتی فردی در دعوایی نمی تواند خشم خود را کنترل کند ، هرگز نمی تواند قتل دوم را انجام دهد .

چرا که یک بار به دلیل عدم کنترل خشم، سال ها در انتظار مرگ، زندانی بوده است. تجربه نشان داده این افراد بعد از آزادی اگر دعوایی در خیابان ببینند، مسیرشان را تغییر می دهند و از دعوا و درگیری فراری هستند. ما که تا حالا مرتکب قتلی نشده ایم، از آنها بیشتر در معرض اشتباه و خطا هستیم.

نکته ای که باید به آن توجه داشت ، حمایت از مرتکبان قتل های اتفاقی بعد از آزادی از زندان است. نباید نگاه مجرم به این قاتلان داشته باشیم و قضاوت شان کنیم.

آیا مطمئنیم شخصی که مجرم نیست و استخدام می کنیم، مرتکب جرم نمی گردد؟ سارق امکان دارد بعد از آزادی از زندان سمت تکرار جرم برود اما این قاتلان که به دلیل یک اشتباه مرتکب قتل شده و در زندان روزها منتظر اجرای حکم بودند، قدر آزادی را می دانند و تمام کوشش شان این است که سمت ارتکاب جرم نفرایند.

در خاتمه باید توجه داشت قصاص حق قانونی و شرعی اولیای دم است و نباید آنها را به دلیل اجرای این حق مورد عتاب قرار داد.

آنها بر اساس قتل عزیزی را از دست داده و فراموش کردن او سخت است. از سوی دیگر آنها اجرای حکم را راهی برای پیشگیری از تکرار جنایتی دیگر می دانند زیرا در قتل های با برنامه ریزی، مسلحانه و همراه با سرقت و شرارت قاتل بعد از آزادی دوباره مرتکب قتل شده است. این موضوع در پفراینده هایی اتفاق افتاده است.

محمد غمخوار - گروه حوادث / روزنامه خبرنگاران

منبع: جام جم آنلاین
انتشار: 16 اسفند 1399 بروزرسانی: 16 اسفند 1399 گردآورنده: namasho.ir شناسه مطلب: 1543

به "روایت 3 مادر از دو راهی بخشش و قصاص" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "روایت 3 مادر از دو راهی بخشش و قصاص"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید