لیست ضرب المثل های حرف د به همراه معنی
به گزارش مجله نماشو، دایه مهربان تر از مادر، در بیابان لنگه کفش نعمت است، دوست مرا یاد کند یک هله پوک، دوغ و دوشاب برایش یکی است و ... بخشی از پرکاربردترین ضرب المثل های فارسی و ایرانی هستند که با حرف د آغاز می شوند. با داستان، طرز استفاده و معنی این ضرب المثل ها همراه خبرنگاران باشید.
فهرست انواع ضرب المثل که با حرف د آغاز می گردند
- دارندگی و برازندگی
لاجرم توان گری عظیم منشی می آورد.
- دایه مهربان تر از مادر!
دلسوزی بی جا و دخالت بی جا و خود سرانه.
- دختر پزون
به غذایی که دختر دم بخت پخته باشد و بخواهند تعریف مضاعف بنمایند، می گویند.
- دختر همسایه هر چی چِل تر واسه ما بهتر
از عیب دیگران راحت تر می توان سوء استفاده کرد.
- در این دنیا دلی بی غم نباشد/ اگر باشد بنی آدم نباشه
اشاره به اینکه همه انسان ها کم یا زیاد به گونه ای غم و گرفتاری دارند.
- در باغ سبز نشان دادن
در آغاز کاری، جهت سوء استفاده رفتار و وعده های فریبنده داشتن.
- در بیابان لنگه کفش نعمت است
در موقع سختی و تنگنا حتی کم ترین و بی ارزش ترین چیزها به حساب می آید و به درد می خورد.
- در خونه باز
مهمان دوست، کسی که در خانه اش همواره به روی مهمان باز است.
- در دیزی باز است حیای گربه کجا رفته؟
اشاره به شخص بی ملاحضه که از محبت و نجابت و عظیمواری کسی سوء استفاده کند.
- درز کردن
خبری منتشر و پخش شدن.
- در عفو لذتی است که در انتقام نیست
سفارش به بخشش و گذشت به هنگام قدرت توانایی در دریافت انتقام.
- در کار خیر، حاجت هیچ استخاره نیست
برای انجام کار درست و خیر نباید شک و تردید داشت و از این و آن پرسید یا حتی استخاره کرد.
- در مسجد را نمی شود کند
قید متعلقاتی چون پدر و مادر یا فرزند را نمی توان زد، حتی اگر آزاردهنده و غیر قابل تحمل باشند.
- در ناامیدی بسی امید است
نباید قطع امید کرد و تا آخرین لحظه باید امیدوار بود.
- دروغ که حناق نیست
هنگام عصبانیت از دست دروغ گو می گویند، به این معنی که: دروغ گفتن راحت است و معنی برای آن وجود ندارد.
- دروغ گو کم حافظه است
از آن جا که دروغ گو می خواهد از چیزی غیر واقعی و ساختگی سخن بگوید طبعاً کلامش محکم و بدون اشتباه نخواهد بود، بنابراین در گفته هایش اختلاف و ضد و نقیض به وجود آمده و دروغش آشکار می شود.
- در همواره روی یک پاشنه نمی شود
اوضاع دائم به یک حال نمی ماند.
- در یه تخته خوردن
به وجود آمدن فرصت و اتفاقی سودمند و غیر مترقبه.
- سارق حاضر بز حاضر
اشاره به حرف یا عمل غیر قابل انکار، در مواردی که همه شواهد برای اثبات واقعیت مطلبی وجود داشته باشد و به راحتی بتوان به حقیقت موضوع پی برد.
- سارق ناشی به کاهدون می زنه
بی تجربگی و همچنین بدشانسی باعث شکست در هر کار است.
- 2 سارق نگرفته پادشاه است
مقصر بی مدرک خیالش آسوده است و برای خود پادشاهی می نماید.
- دست از پا درازتر
شکست خورده و نا امید و به نتیجه نرسیده.
- دست از سر کچل برداشتن
کسی را رها کردن و آزار ندادن و کاری به کارش نداشتن.
- دست بالای دست بسیار است
زورگویی که به زیر دست و صعیف تر از خود ظلم و بدی کند، بالاخره ظالم تر و قدرتمند تر از او نیز پیدا خواهد شد که به خود او ظلم کند و حسابش را برسد.
- دست بوس
عرض ادب و سلام خدمت کسی گفتن.
- دست به دامن شدن
به کسی متوسّل شدن و پناهنده شدن.
- دست به دست سپرده
نظیر: از هر دست که بدهی از همان دست پس می گیری.
- دست به سیاه و سفید نزدن
بی کاره و تن پرور بودن و هیچ کاری انجام ندادن.
- دست به عصا
محتاطانه، با دقت و ملاحظه رفتار کردن.
- دست چپ و راست را تشخیص ندادن
قدرت فهم و تشخیص نداشتن، نادان و مبتدی بودن.
- دست خر کوتاه
به کسی که بی اجازه دست به طرف چیزی دراز کند می گویند، یعنی دست درازی قدغن.
- دست راستش زیر سر من
آدم ناامیدی که آرزو کند به جای دیگری و دارای موقعیت و شرایط او باشد.
- دست رد بر سینه کسی زدن
کسی را طرد و ناامید کردن و جواب منفی دادن.
- دستش از دنیا کوتاه است
معمولاً برای جلوگیری از غیبت پشت سر مُرده می گویند، یعنی دیگر در این دنیا نیست که از خود دفاع کند.
- دستش از گور بیرون مانده
مرده ای که حتی در زیر خاک هم نگران حال و وضع نزدیکان خود باشد.
- دستش به دهنش می رسه
کسی که وضع اقتصادی نسبتاً خوبی دارد و محتاج دیگران نیست.
- دست شکسته دنبال کار می رود اما دل شکسته نمی رود
در واقع روحیه و عشق و علاقه موجب انجام و پیشبرد کارهاست نه زحمت و کوشش ظاهری. اهمیت روحیه و علاقه به کار در مقابل کوشش جسمی.
- دستش نمک نداره
کسی که هر چه بی این و آن محبت و خوبی می نماید قدر آن را نمی دانند و یا اینکه در مقابل بدی می بینند.
- دست کسی را تو پوست گردو گذاشتن
کسی را لنگ و معطل کردن.
- دست کسی را خواندن
فکر کسی را خواندن، پی به خیالات کسی بردن.
- دست کم دریافت
کم ارزش شمردن و به حساب نیاوردن چیزی یا کسی، کوچک و ناچیز تلقی کردن.
- دسته گل به آب دادن
خرابکاری کردن.
- دستی از دور بر آتش داشتن
از دور شاهد ماجرا بودن و از دشواری ها یا خطرات کار اطلاع نداشتن.
- دعوا لحاف ملّاست
برای رسیدن به مقصود چیزی را بهانه قرار دادن.
- دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد
به دو معنی:
1- دیوانه عشق خدا شدن
2- از دست دادن عقل و شعور و اینکه آدم دیوانه از فکر و خیال و دغدغه های زندگی آسوده است.
- دل به دریا زدن
ترس و تردید را کنار گذاشتن و هرچه باداباد گفتن و شجاعت اقدام کردن.
- دل به دل راه دارد
دوستی و محبت راه دل را به دل باز نموده و قلب ها را به یکدیگر ارتباط می دهد، عشق و علاقه دو طرفه است.
- دل پر شدن
از دنیا یا از کسی گله و ناراحتی داشتن.
- دل دادن و قلوه دریافت
تبادل نظر و هم صحبتی همراه با علاقه و صمیمیت بین دو طرف.
- دل دل کردن
تردید داشتن، مردد بودن.
- دلش طاقچه ندارد
کنایه از کم صبر و طاقت بودن.
- دلش مثل آینه است
کنایه از آدم صادق و بی ریا و بی غل و غش (نظر به اینکه آینه هر چه در آن است یعنی واقعیت را نشان می دهد).
- دلی از عزا در آوردن
بعد مدتی کاری را به دلخواه و مطلوب و درست و حسابی انجام دادن و سیراب شدن (مثل خوردن غذای سیر یا رفتن به تفریح و...).
- دماغش را بگیری جانش در می آید
به آدم ضعیف و لاغر می گویند.
- دُم به تله ندادن
گیر نیفتادن به جهت زرنگی و زیرکی.
- دُم به کول گذاشتن
ناامید و شکست خورده پی کار خود رفتن، ترسیدن و خد را جمع و جور کردن.
- دم خورشید کباب شدن
مبتلا شدن به گرفتاری و مصیبت و بلا، متحمّل رنج و عذاب فراوان شدن.
- دُم در آوردن
پررویی و زبان درازی.
- دُم کسی را چیدن
وقیح وپررویی را بر جای خود نشاندن.
- دندان اسب پیشکشی را نمی شمارند
در خصوص ارزش و قیمت یا عیب و ایراد هدیه و چیز مجانی دقت و حساب کتاب نمی نمایند.
- دندان تیز کردن
چشم طمع به چیزی یا کسی دوختن.
- دندان روی جگر گذاشتن
صبر در گرفتاری وبلا، صبر غیر قابل تحمل.
- دندان گرد
طمع کار برای هر چیزی که منفعت داشته باشد.
- دندانی را که درد می نماید باید کند انداخت دور
قید کس یا چیزی را که مزاحم است و فایده ای ندارد باید زد.
- دنده اش پهن است
بی عار و بی رگ است.
- دنیارو آب ببره فلانی را خواب می بره
بی غم و بی خیال، آدم خوسرد و آسوده خاطر.
- دنیا محل گذره
این دنیا ماندنی نیست و هر چه از خوبی و بدی در آن است می گذرد و تمام می شود.
- دنیا همین صد سال اولش سخت است
اشاره به اینکه در دنیا و در زندگی آسودگی و راحتی وجود ندارد.
- دو به شک
دچار شک و تردید بودن، در خصوص چیزی مردد بودن.
- دو به هم زنی
دعوا و نفاق افکندن بین دو نفر.
- دو پا داشت دوپای دیگر هم قرض کرد
فرار و گریز به آخرین حد شتاب.
- دو پا را در یک کفش کردن
سماجت و لجاجت بر سر حرفی یا انجام کاری حتی دور از عقل و منطق.
- دود از سر بلند شدن
داغ کردن و شوکه شدن بر اثر شنیدن حرفی بسیار نابارورانه و حیرت انگیز.
- دود از کنده بلند می شود
سالمندان از جوانان کارآمدتر و قابل ترند.
- دود چراغ خوردن
رنج بردن در طلب چیزی به خصوص تحصیل علم و دانش.
- دودش تو چشم خودت می ره
نتیجه کار بد نصیب خودت خواهد شد.
- دود شده رفته هوا
چیزی یا کسی غیب و ناپدید شدن، از بین رفتن هستی و سرمایه.
- دو دوزه بازی کردن
حیله گری، دو طرف معامله یا تبادل نظر را داشتن.
- دوره وانفسا
دوره یا زمانه ای که هر کس وای برمن می گوید و به فکر نجات خویش از گرفتاری و مهلکه است.
- دوری و دوستی
دیدار و دیدار هرچه کم تر و دیر به دیرتر انجام شود، ارزش و احترام و محبت طرفین نسبت به یکدیگر بیشتر شده و بیشتر نیز حفظ می شود و قوام می یابد، چرا که در کثرت دیدار خواه ناخواه دلخوری پیش می آید.
- دوست مرا یاد کند یک هله پوک
هدیه هر چند هم اندک و کم ارزش حتی در حد یک دانه هِل پوک شده باشد، نشان می دهد به یاد دوست هستیم و به او علاقه داریم.
- دوستی خاله خرسه
دوستی غیر عاقلانه و از روی نفهمی ونادانی، دوستی که از دشمنی بدتر و آسیب رساننده تر و عذاب آورتر باشد.
- دوغ و دوشاب برایش یکی است
کسی که خوب و بد، زشت و زیبا، پسندیده و ناپسند و... در نظرش یکسان و هم ارزش بوده و برایش فرق نکند.
- دو قورت و نیمش باقی است
کسی که به جای تشکر و قدردانی از خدمت و محبت دیگری با پررویی و توقع بی جا مدعی و طلب کار هم بشود.
- دولا پهنا حساب کردن
جنس یا دستمزدی را به دو برابر قیمت اصلی حساب کردن.
- دهن داره یه گاله، لقمه داره نواله، چشم ها داره نخودچی، ابرو نداره هیچی
وصف بچه یا آدمک زشت.
- دهن گرم شدن
به حرف افتادن، سخت مشغول پر چانگی کردن.
- دهن لق
راز نگه ندار، کسی که هر حرفی را زود برای این و آن بازگو می نماید و حتی قادر به نگه داشتن اسرار خود نیست.
- دیدار به قیامت
ناامیدی از دیدار بعدی به دلایل مختلف (مثل قهر، غیبت طولانی و...).
- دیر اومدی زود می خواهی بری
به تازه کار و تازه واردی که برای رسیدن به هدف و موقعیت مطلوب عجله داشته باشد و بخواهد خیلی سریع به مدارج بالا برسد.
- دیگ به دیگ می گه روت سیاه، سه پایه می گه صل علی
بدنام و عیبناکی که از دیگران عیب و ایراد بگیرد.
- دیگی که واسه من نجوشه، سر سگ توش بجوشه
بی تفاوتی شخص نسبت به چیزی یا کاری که استفاده و منفعتی برای او ندارد و مربوط به دیگران است.
- دیوار حاشا بلند است
حاشا کردن و منکر شدن حد و مرزی ندارد و حرف یا عمل خود را می توان به راحتی و تا حد غیر ممکن و نا محدود انکار کرد.
- دیوار موش داره، موش هم گوش داره
در سخن گفتن باید محتاط بود و هر جا و در میان هر جمعی نباید حرفی را زد، زیرا ممکن است کسی خبر چینی نموده و آن را بازگو کند.
- دیواری از دیوار من کوتاه تر گیر نیاوردی؟
به کسی که از بین چندین نفر یکی را که از همه بی تقصیرتر یا مظلوم تر و ضعیف تر است برای انتقام دریافت یا خالی کردن عقدة خود و یا حتی انام کاری انتخاب کند.
- دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید
هر کس از دیدن و بودن با همجنس و هم زبان و هم فکرِ مثل خود مسرور می شود وبا او می جوشد.
سایر ضرب المثل های ایرانی و فارسی به ترتیب حروف الفبا:
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف |
ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |