سرنوشت جهان در انتها فیلم فینچ چه می شود؟
به گزارش مجله نماشو، فیلم علمی تخیلی تازه تام هنکس، فینچ، پایانی نسبتا غیرعادی دارد که ممکن است برای برخی بینندگان نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد. این فیلم اختصاصی اپل در تاریخ 5 نوامبر 2021 و پس از تاخیرات متعدد به دلیل همه گیری ویروس کرونا اکران شد و سازندگان هم به همین دلیل ترجیح دادند تا اثرشان در سینما اکران نشوند.
این فیلم پسا آخرالزمانی گروه بازیگران بسیار کوچکی متشکل از پنج بازیگر و یک سگ و همچنین کالب لندری جونز به عنوان صداپیشه جف، همراه ربات فینچ دارد که در انتها بندی فیلم فینچ نقش مهمی دارد.
هشدار: در این متن، داستان فیلم فینچ لو می رود
فیلم در شهری پسا آخرالزمانی که درگیر طوفان های شنی است، شروع می گردد و فینچ (تام هنکس) با ربات سگ مانند خود، دوی، در یک فروشگاه، مشغول خرید لوازم ضروری خود است. آن ها به پناهگاه باز می گردند، جایی که سگ واقعی او، گودیر منتظرشان است. فینچ کم کم یک ربات هوشیار و انسان نما می سازد که بعدا نام جف را برای او انتخاب می کند. مهم ترین وظیفه جف این است که قبل از هر چیز از گودیر مراقبت کند و در ادامه می بینیم که اگر جف کاری انجام دهد که گودیر را به خطر بیاندازد، فینچ عصبانی می گردد. دنیای آن ها واقعا خطرناک است.
فینچ به جف نشان می دهد که اشعه های فرابنفش اکنون به قدری مضر هستند که فورا پوست را می سوزانند و توضیح می دهد که شعله های خورشیدی از لایه اوزون می گذرند و زمین به محیطی غیرقابل کشت و غیرقابل سکونت تبدیل شده است. در نهایت، این سه نفر برای این که زنده بمانند، به سمت غرب و کالیفرنیا (به ویژه پل گلدن گیت) می فرایند.
فینچ تمام تلاش خود را می کند تا از گودیر محافظت نماید. شخصیت تام هنکس در خاتمه به این ربات می گوید که سگ در کوله پشتی دختر جوانی که در دعوا برای به دست آوردن مواد غذایی به ضرب گلوله کشته شد، پنهان شده است. او در حال مرگ است و به کسی نیاز دارد تا از سگ مراقبت کند. در انتها، فینچ به سانفرانسیسکو نمی رسد اما گودیر و جف بالاخره پیروز می شوند تا خود را به آن جا برسانند. مرگ تنها شخصیت انسانی فیلم، چندین سؤال را بی پاسخ می گذارد.
فینچ چگونه مرد؟
سن فینچ در فیلم معین نیست. او فقط در انتها فیلم، اشاره کوتاهی به خانواده خود می کند (پدرش هرگز در زندگی او حضور نداشت و مادرش هم فوت کرده است). ناگهان در پرده سوم فیلم، فینچ شروع به سرفه کردن (خونی) می کند. او تصمیم می گیرد به داخل ماشین خود برود، برای آخرین بار با گودیر بازی کند و سپس بی سروصدا بمیرد. دقیقا معین نیست که فینچ بر اثر چه بیماری مرده است. با این حال، در اوایل فیلم، مخاطبان، فینچ و بخش هایی از چیزی را می بیند که به کتاب های دیجیتالی و طبقه بندی شده جف (با صداپیشگی کالب لندری جونز) تبدیل می گردد.
این کتب شامل راهنمای مراقبت از سگ و کتابچه راهنمای ماشین و اطلاعاتی که جف در زمان نبود فینچ به آن ها نیاز دارد، می گردد. فینچ در جایی از فیلم در حال خواندن کتابی با عنوان تأثیرات قرار گرفتن در معرض پرتوهای خورشیدی دیده می گردد. دوربین، چندین کتاب درباره قرار گرفتن در معرض اشعه فرابنفش و نور خورشید را نشان می دهد که همه آن ها برای پست کردن کنار گذاشته شده اند. از اینجا می توان استنباط کرد که فینچ می دانست که دچار مسمومیت با تشعشعات شده است و در نهایت، این همان چیزی بود که او تسلیم آن شد.
حضور پروانه به چه معناست؟
پس از مرگ فینچ، جف، تعمیر و نگهداری خودرو را کامل می کند و به گودیر غذا می دهد. ناگهان جف به بالا نگاه می کند و پروانه ای را می ببیند که بی صدا در اطراف وسیله نقلیه بال می زند. این اولین و تنها بار در فیلم است که حیوانی غیر از گودیر در تصاویر دیده می گردد. مرگ فینچ در این فیلم که یکی از هوشمندانه ترین فیلم های علمی تخیلی سال 2021 به نظر می رسد، غم انگیز است اما این پروانه نشان می دهد که هنوز امیدی وجود دارد.
این یکی از چندین صحنه فیلم است که نشان می دهد شاید زمین آن قدر که فینچ فکر می کند متروکه نیست یا دست کم، اوضاع این سیاره قرار است دوباره رو به بهبودی برود و به روال سابق بازگردد. حضور یک پروانه به معنای وجود منبع غذایی است. پس نشانه هایی از بهبود شرایط زندگی وجود دارد. این موضوع، جف را امیدوار می کند که بتواند برای گودیر، غذا فراهم کند.
چرا گودیر، تنها همدم زنده فینچ بود؟
داستان پس زمینه گودیر در فینچ بسیار واضح است اما شخصیت اصلی فیلم، کمی مبهم است. فینچ دوست یا همراه انسان دیگری ندارد و فقط رباتی به نام جف (پس از اولین رباتش به نام دوی) و سگش، گودیر با او هستند. فینچ هرگز دقیقا نمی گوید که چرا دوستان یا اقوامی ندارد اما از آنچه او درباره گذشته خود به جف می گوید می توان چیزهای زیادی فهمید. او رابطه خوبی با مادرش داشت و حتی با افزایش سن مادرش، از او مراقبت می کرد اما پدرش اصلا جایی در زندگی اش نداشت. او همیشه می خواست در زمانی مناسب و بهتر به مسافرت برود اما هرگز نتوانست.
فینچ تام هنکس، مانند شخصیت او در فیلم دورافتاده، دوستان کمی دارد اما در اینجا، او حتی قبل از شروع این فاجعه زیست محیطی هم دوستان و آشنایان کمی داشته است. هنگامی که فینچ بازمی گردد تا گودیر را پیدا کند، به یاد می آورد که انسان ها حتی حاضرند همدیگر را هم برای به دست آوردن غذا بکشند و متوجه می شویم که چه قبل از این شرایط آخرالزمانی و چه بعد از آن، فینچ هیچ اعتمادی به کسی ندارد.
چرا آن ها فقط می توانند به یک منطقه خاص در خارج از مکان کنونی خود بفرایند؟
فینچ در طول فیلم بیان می کند که او و گودیر نمی توانند در زیر نور خورشید بیرون بفرایند، زیرا اشعه فرابنفش باعث سوختگی آنی پوستشان می گردد و قرار گرفتن در معرض تابش آن بسیار خطرناک است. با این حال، وقتی این سه نفر به سمت غرب حرکت می کنند، یک روز به بیرون می فرایند و با تعجب متوجه می شوند که کاملا خوب هستند. جف از فینچ می پرسد که چه خبر است اما به نظر می رسد که خود فینچ هم دلیل آن را نمی داند. آن ها تصمیم می گیرند از اوقات خود در زیر نور آفتاب لذت ببرند و فینچ حتی کت و شلواری به تن می کند تا از لحظات شاد نادر خود در این شرایط طاقت فرسا استفاده کند.
اصلا توضیح واضحی به عنوان دلیل این اتفاق بیان نمی گردد اما پس از مدت کوتاهی، آن پروانه ظاهر می گردد. این پروانه بسیار شبیه به گل فیلم وال-ئی پیکسار است و به نظر می رسد به این نکته اشاره می کند که هر چه به سمت غرب برویم اوضاع بهتر می گردد. این مسأله ممکن است هر دلیلی داشته باشد. شاید لایه اوزون در آن جا ضخیم تر است یا آن بخش از کشور به دلایل نامعلومی فرایند مثبتی پیدا کرده است. پس احتمالا جف و گودیر در ادامه سفرشان متوجه می شوند که دنیا آن قدرها هم که قبلا تصور می کردند ناامیدکننده نیست.
چرا گودیر در ابتدا هیچ کس جز فینچ را دوست ندارد؟
گودیر تنها به همراه سه شخصیت دیگر دیده می گردد؛ فینچ، دوی و جف. این سگ نسبت به ربات ها بسیار بدبین است. او از دوی و جف دوری می کند و هر بار که آن ها نزدیکش می شوند، پارس می کند یا حالت تدافعی می گیرد. گودیر حتی زمانی که به بخشی از ایالات متحده می رسند که می توانند به فضای بیرون بفرایند، از بازی کردن با جف خودداری می کند و توپ را فقط به شخصیت تام هنکس باز می گرداند. فینچ اعتقاد دارد که گودیر باید یاد بگیرد که به جف اعتماد کند.
ما می بینیم که فقط فینچ نیست که از نظر روحی، آسیب دیده است. گودیر بدترین جنبه های بشریت را دیده و به هر حال، صاحب قبلی او در میان جمعیت مردم کشته شد. گودیر همان سختی ها و مسائل فینچ را در مواجهه با مرگ، کمبود غذا و خطرات قرار گرفتن در معرض تشعشعات، تجربه کرده است. هنگامی که فینچ می میرد، جف ثابت می کند که با تهیه غذا و هدایت سگ به مکانی امن، از او مراقبت خواهد کرد اما فراتر از آن، نشانه هایی از بهبود رابطه گودیر با جف می بینیم. در انتها فیلم، تماشاگران گودیر را می بینند که با خوشحالی به همراه نگهبان ربات خود از روی پل گلدن گیت عبور می کند.
تشریح معنی واقعی انتها بندی فیلم فینچ
در انتها فینچ، وقتی جف و گودیر خاتمه به پل گلدن گیت می رسند، متوجه می شوند که این پل پر از انگور و گیاهان مختلف است، چیزی که در زمین های بایر سوخته از تشعشعات که پشت سر گذاشته بودند، وجود نداشت. مردم، روی حصار پل، پیام هایی برای عزیزانشان چسبانده اند تا به آن ها اطلاع بدهند کجا می توانند پیدایشان کنند و معین می گردد که داستان جف و گودیر، تنها داستانی نخواهد بود که انتها خوشی دارد.
ده ها و شاید حتی صدها نفر از مردم دوباره نزد یک دیگر بازمی گردند. خود فینچ زنده نیست تا چنین صحنه ای را ببیند اما پیام فیلم این است که حتی در تاریکی مطلق هم، اندکی امید وجود دارد. دنیا محکوم به فنا نیست. هنوز مکان هایی هستند که در برابر شعله های خورشیدی، ایمن و قابل سکونت هستند. انتها بندی فینچ، اگرچه تلخ و غم انگیز است اما به مخاطبان می فهماند که حال دنیا و مردمش، در نهایت خوب خواهند شد.
منبع: Screenrant
منبع: دیجیکالا مگ